زمستان86 - حسرت

حسرت

امام آمد دوشنبه 86/11/15 ساعت 1:59 عصر

از اوج بروج حق سردار قیام آمد

بر شوق سماع جان، انوار امام آمد

طاغوت نگونسر شد با خاک برابر شد

شمشیر اناالحق چون بیرون ز نیام آمد

آن پیر پیام آور بت بر کن ولا گستر

بر گستره ای لبریز از خون و قیام آمد

گفتا که من آن بحرم کارام نمی گیرد

در مسلک بیداران آرام، خرام آمد

عنبر چکد از نامش، سر مقدم اقدامش

بر لحظه سرمستان اکسیر دوام آمد

پیک خبر بهمن سرداد به هر برزن

کای منتظران خیزید، خیزید امام آمد

نوشته شده توسط: یکتا

نوشته های دیگران ()

آری دلم رفته است.... چهارشنبه 86/10/26 ساعت 1:2 عصر

کربلا یادآور جانفشانی بزرگ مردی است که روح بلندش در قفس خاکی تن نمی گنجید .. براستی اگر امام حسین(ع) و شهدای کربلا نبودند، ما چه بودیم؟؟؟
آری دلم از دست همه گرفته است از تمام کسانی که از دفاع مقدس همه چیز می دانند الا جنگ .
از شهید دوستان شهید کُش ،از تمام کسانی که نا کسند ،از عارفان بی معرفت، از عالمان که عادل
نیستند .از عارفانی که عاشق نیستند ،از عاشقانی که خالص نیستند،از مخلصانی که بسیجی نیستند،
از بسیجی نمایانی که جاهلند، از شعور داران بی شعور، از حسین پرستان حسین نشناس، از حسین
دوستان زینب آزار ،از بلبلانی که طوطی وار می خوانند، از تمام کسانی که به کربلا می روند ،اما کربلای
نیستد،از عروسی های شب عاشورا ، از از چشمان نامحرم نواز ،از گوشهای که کرهای مصطفی هستند،
از ناآگاهان جسور، از آگاهان ترسو،....
آری دلم از دست همه گرفته ، از طلبه های که طالب نیستند، از دانشجویانی که دانش جو نیستند،
از صورت های که بوم نقاشی هستند،از تمام آنهای که شهدا را در موزه گذارده اند، از زنان مرد صفت ،
از مردان زن صفت ، از آنانکه بی حجابند ، از آنان که خود حجابند،از آنان که از آب زلال آب می خورند و از
آب گل آلود نان، از آنان که بازی می دهند و از آنان که بازی میخورند.......
                                                                                       از بازی ها
                                                                                                   از بازی ها
                                                                                                               از بازی ها

نوشته شده توسط: یکتا

نوشته های دیگران ()

کاریکلماتور پنج شنبه 86/10/13 ساعت 12:56 عصر

مهربانی را در کودکی یافتم که آبنباتش را در دریاچه نمک انداخت تا شیرین شود.
آن قدر برای غربت یک دانه موی سفیدم غصه خوردم که تمام موهایم سفید شد.

مغز کوچکش در فضای جمجه اش لق میزد.
مغزم روی شعله های دلم - که برای قلبم می سوخت - کباب شد.

بیچاره آن خروسی که باصدای ساعت شماطه دار از خواب بیدار می شود.
همیشه غمگین ترین لحظات را عزیزترین کسانمان به ما هدیه می کنند.

حیف که گرسنگی شکم با کلمات شیرین بر طرف نمی شود.
سالهاست که کاممان را به حقیقت های تلخ شیرین می کنیم .

سگ‌ها به‌زحمت لطف و احسان زیاد را تحمل می‌کنند و انسان خیلی کمتر از آن‌ها.
شجاعت پس از احتیاط یکی از شرایط مهم سعادت است.

کسی‌که شاد و خندان است همیشه وسیله شادی و خنده را پیدا می‌کند.
ما ندرتأ در باره آنچه که داریم فکر می‌کنیم، درحالیکه پیوسته در اندیشه چیزهائی هستیم که نداریم.
ما همواره سعی می‌کنیم خود را از الم برهانیم، اما تمام مساعی ما جز به‌یک نتیجه منجر نمی‌شود و آن این است که دردهای خود را تغییر دهیم.

مردان بزرگ مانند عقاب هستند و آشیانه خود را روی قله بلند تنهائی می‌سازند.
مردم فرومایه از اشتباهات و لغزش‌های اشخاص بزرگ لذت فراوان می‌برند

ما یه تریلی ارادت داریم خدمت شما . خالیش کن................تریلی بعدی تو راهه....؟